Where are you located معنی به فارسی - معنی و ترجمه کلمه انگلیسی Where are you? به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - کجا هستید؟ (جمله)

 
Where are you located معنی به فارسیWhere are you located معنی به فارسی - 1 واقعاً براستی. معادل ها در دیکشنری فارسی: والله واقعا در واقع فی‌الواقع. مترادف و متضاد actually genuinely in fact truly undoubtedly. 1."Apparently she's leaving." "Really? When?" 1. «او ظاهرا دارد می‌رود.» «واقعاً؟. چه زمانی؟».

معادل ها در دیکشنری فارسی: انجام دادن عمل کردن گزاردن کردن. مترادف و متضاد accomplish carry out execute perform undertake. to do something. کاری انجام دادن. 1. I do the cooking but Joe does most of the cleaning. 1. من آشپزی می‌کنم، اما "جو" بیشتر ...1 مکان محل، جا. معادل ها در دیکشنری فارسی: جا موضع مکان محل. مترادف و متضاد area location region seat site. 1.Are your documents in a safe place? 1. آیا مدارکت در جای امنی هستند؟. 2.This looks like a nice place for a picnic. 2. اینجا محل خوبی برای ...خدمات Google واژه‌ها، عبارت‌ها، و صفحه‌های وب را بدون هزینه بین زبان فارسی و بیش‌از ۱۰۰ زبان دیگر فوراً ترجمه می‌کند.ترجمه از فرهنگ لغت انگلیسی - فارسی، تعاریف، دستور زبان. در Glosbe می توانید ترجمه هایی از انگلیسی به فارسی را از منابع مختلف پیدا کنید. ترجمه‌ها از رایج‌ترین به کمتر محبوب‌تر دسته‌بندی شده ... معنی جمله where are you. این جمله یعنی «کجا هستید؟». معمولا وقتی از این جمله در مکالمه استفاده می‌شود که دو نفر در یک مکان حضور نداشته باشند. به همین دلیل آن را در مکالمه‌های حضوری و رو در رو نمی ...کجایی تو. شما چه کار هستید. جواب Iam carpet dealer. where به معنای کجا. are به معنای هستی. و you هم یعنی شما. حالا اگر همه آنها کنار هم قرار گیرندمیشوند: Where are you. یعنی شما کجا هستید.شبکه مترجمین: بزرگترین سایت ترجمه تخصصی آنلاین کشور. فرهنگ لغت آنلاین، دهخدا، معین، عمید، دیکشنری فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی.معادل ها در دیکشنری فارسی: انجام دادن عمل کردن گزاردن کردن. مترادف و متضاد accomplish carry out execute perform undertake. to do something. کاری انجام دادن. 1. I do the cooking but Joe does most of the cleaning. 1. من آشپزی می‌کنم، اما "جو" بیشتر ... ترجمه کلمه deal به فارسی | دیکشنری انگلیسی بیاموز #Bamooz #dictionary معنی و ترجمه کلمه انگلیسی deal به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری.آموزش صفر تا صد گرامر انگلیسی. نیاز به یادگیری گرامر زبان انگلیسی در افرادی که اهداف مختلفی از یادگیری زبان را دنبال می‌نمایند، متفاوت است. به طور مثال فردی که قرار است در یک دانشگاه خارجی ...دیکشنری ترجمیک مجموعه ای غنی و پویا از لغات ترجمه شده توسط مترجمان ترجمیک است. دیکشنری فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی به شما کمک می کند معنای لغات را به خوبی پیدا کنید. مترادف و متضاد arrive at get to. to reach something/someplace. به چیزی/جایی رسیدن. 1. Daytime temperatures can reach 90°F. 1. دمای ساعات روز می‌تواند به 90 درجه فارنهایت برسد. 2. He first reached the finals in 2008.چگونه "how are you" را به فارسی ترجمه می کنید؟ : حال شما چطور است؟, حال شما چطوره؟, حالت خوبه؟.مترادف و متضاد located. Adjective situated. Synonyms: based, occupying, placed, positioned, posted, stationed.are you ok 👍. یعنی چطور هستید. معروفترین greeting دنیا در زبان انگلیسی میدانیم که how are you هست. ولی اگه بخوایم به چندتای دیگه اشاره کنیم که بعد از اون از همه پراستفاده تر هستن، میتونیم اینارو نام ببریم ...معادل ها در دیکشنری فارسی: چون زیرا. مترادف و متضاد as because. 1.I believed her, for surely she would not lie to me. 1. (حرفش را) باور کردم، چون قطعا او به من دروغ نمی‌گوید. 2.She was crying, for she knew they could never meet again. 2. او داشت گریه می ...It’s important to stay updated on relevant voting information like where your polling place is for the next election. Don’t miss out on one of the most important civic duties. Here’s how to find the voting location in your district.معنی: جایی که، آنجا که، هر کجا که، هر جا که. معانی دیگر: هر کجا، هر جا، هر محل (که)، (عامیانه - برای تاکید - از where قوی تر است) کجا، چه محل، در کجا (شعر قدیم: where'er)، انجا که. بستن تبلیغات.3 انسان. معادل ها در دیکشنری فارسی: آدم انسان. مترادف و متضاد human being man person animal. 1.All humans must take care of nature. 1. تمام انسان‌ها باید از طبیعت محافظت کنند. 2.Dogs can hear much better than humans. 2. سگ‌ها می‌توانند خیلی ...معنی و ترجمه کلمه انگلیسی you به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - [ضمیر دوم شخص فاعلی مفرد و جمع] (ضمیر) 2 - آدم (ضمیر) 3 - [ضمیر دوم شخص مفعولی مفرد و جمع] (ضمیر) 4 - [نشانه تاکیدی ...1 پژوهش بررسی، مطالعه، پرسشنامه. معادل ها در دیکشنری فارسی: اقتراح بررسی نظرسنجی نظرخواهی. 1.It was a crucial part of my survey. 1. آن بخش مهمی از پژوهش من بود. to conduct/carry out a survey. پژوهش [بررسی] انجام دادن. They are ...1 روز. معادل ها در دیکشنری فارسی: یوم روز. مترادف و متضاد daylight daytime evening night. 1.He runs five miles every day. 1. او هر روز پنج مایل می‌دود. 2.He was last seen alive five days ago. 2. او آخرین بار پنج روز پیش زنده دیده شده بود.ترجمه "located" به فارسی . هداد رارق ترجمه "located" به فارسی است. نمونه ترجمه شده: He divulged what he knew of Saruman's plans to the Nazgûl, specifically his interest in the Shire, and its location. ↔ او به نازگول از نقشههای سارومان و تمایلش به شایر و موقعیت فعلی اش میگوید.معنی و نمونه جمله located - همراه با مترادف و متضاد، تلفظ صوتی آمریکایی و بریتانیایی، قرار گرفته، واقع شده جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید ...2 دریافت کردن گرفتن، به‌دست آوردن. معادل ها در دیکشنری فارسی: اخذ کردن دریافت کردن ستاندن. مترادف و متضاد acquire obtain recieve give send. to get something (from somebody) چیزی را (از کسی) گرفتن. 1.معنی whereby - معانی، کاربردها، تحلیل، بررسی تخصصی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید where - معنی تخصصی در دیکشنری آبادیس /ˈwer/ /weə/ معنی: هر کجا، اینجا، از کجا، چه جا، کجا، جایی که، در کجا، در جایی که، در کدام محل، در کدام قسمت، در چه موقعیتی، از چه منبعی2 تحت تاثیر قرار دادن (در مفهوم منفی) آسیب رساندن. مترادف و متضاد harm hurt. to hit something/somebody. چیزی/کسی را تحت تاثیر قرار دادن/به چیزی/کسی آسیب رساندن. 1. His death didn't really hit me at first. 1. مرگ او اولش من را تحت ...where - معنی تخصصی در دیکشنری آبادیس /ˈwer/ /weə/ معنی: هر کجا، اینجا، از کجا، چه جا، کجا، جایی که، در کجا، در جایی که، در کدام محل، در کدام قسمت، در چه موقعیتی، از چه منبعیمعنی و ترجمه کلمه انگلیسی Where are you? به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - کجا هستید؟ (جمله)واژه state در زبان انگلیسی نیز هم ریشه با همین واژه پارسی استان است؛ به همین روی به جای نام ( ایالات متحده ) میتوان گفت ( استانهای یکپارچه ) هم واژه ای بیگانه نیست و هم دارای پیشینه تاریخی کهن میباشد در زبان پارسی برای استان ...kindبه معنی مهربان. kind: مهربان، نوع، گونه. گونه. منحصر به فرد. شفیق، بامحبت. 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند: فعل ( verb ) : _. ️ اسم ( noun ) : kindness / kindliness. ️ صفت ( adjective ) : kind.کاربرد قید where به معنای کجا. معادل قید where در فارسی "کجا" است. زمانیکه بخواهیم محل، مکان و یا موقعیت چیزی یا کسی را به‌طور مستقیم و یا غیرمستقیم بپرسیم، از این قید پرسشی استفاده می‌کنیم. برای ...ترجمه "locator" به فارسی. موجر ترجمه "locator" به فارسی است. نمونه ترجمه شده: He divulged what he knew of Saruman's plans to the Nazgûl, specifically his interest in the Shire, and its location. ↔ او به نازگول از نقشههای سارومان و تمایلش به شایر و ...کاربرد قید where به معنای کجا. معادل قید where در فارسی "کجا" است. زمانیکه بخواهیم محل، مکان و یا موقعیت چیزی یا کسی را به‌طور مستقیم و یا غیرمستقیم بپرسیم، از این قید پرسشی استفاده می‌کنیم. برای ...خدمات Google واژه‌ها، عبارت‌ها، و صفحه‌های وب را بدون هزینه بین زبان فارسی و بیش‌از ۱۰۰ زبان دیگر فوراً ترجمه می‌کند. situated: واقع. It is in thats place. situated ( adj ) = واقع شده، واقع در، قرار گرفته، جای گرفته/گیر کرده، در شرایط قرار گرفته، در وضعیت خاص/دارای موقعیت خوب، دارای وضعیت مطلوب. مترادف با کلمه : located ( adj ) I am awkwardly ...معنی: محبت، مهر، عشق، معشوقه، خاطرخواهی، مهربانی، دوست داشتن، عشق داشتن. معانی دیگر: شیدایی، والگی، دلباختگی، (در سلام رساندن) محبت فراوان، مهرورزی، علاقه ی شدید، علاقه ی شدید داشتن، چیز ...معادل ها در دیکشنری فارسی: تماس گرفتن زنگ زدن. مترادف و متضاد communicate with get in touch with phone reach. 1.I tried to contact him at his office, but he wasn't in. 1. من سعی کردم در اداره با او تماس بگیرم اما او آنجا نبود. 2.You can contact me on my ...معنی کل : بر اساس فعل در آخر جمله are که فعل توبی هست را در آخر معنی میکنیم ، you برای فعل are به کار میره پس در اول جمله معنیش میکنیم . 2 گذشتن (مکان/زمان) عبور کردن، سپری شدن. معادل ها در دیکشنری فارسی: سپری شدن گذشتن. مترادف و متضاد elapse go go past move proceed progress halt stop. 1.A week passed. 1. یک هفته گذشت. 2.Six months passed and we still had no news from them. …1 رسیدگی کردن (به کاری) پرداختن، انجام دادن. معادل ها در دیکشنری فارسی: به کاری پرداختن رسیدگی کردن سر و کله زدن. مترادف و متضاد deal with take care of neglect. to handle something/somebody. به چیزی [کاری]/کسی رسیدگی کردن. 1 ...1.She was employed as a cook in a hotel. 1. او به‌عنوان آشپز در یک هتل استخدام شده بود. 2.She's a wonderful cook. 2. او آشپز فوق‌العاده‌ای است. a professional cook. یک آشپز حرفه‌ای. My mom works as a professional cook.دیکشنری تخصصصی انگلیسی به فارسی دیکشنری تخصصی ترجمیک، به کمک مترجمان متخصص ترجمیک تکمیل و اصلاح می‌شود. به همین دلیل شما می‌توانید به روز ترین کلمات مد نظر خود را از این طریق دریافت نمایید و معنی آن را در مقالات و کتاب ...1. داشتم کم‌کم کنجکاو می‌شدم که تو کجا هستی. 2. I wonder why he didn't come. 2. کنجکاوم او چرا نیامد. to wonder about something. درباره چیزی فکر کردن. We were wondering about next April for the wedding.معادل ها در دیکشنری فارسی: آنجا. مترادف و متضاد here. 1.I went to the party but I didn't know anyone there. 1. من به مهمانی رفتم، اما کسی را آنجا نمی‌شناختم. 2.There it is—just behind the chair. 2. آنجاست؛ درست پشت صندلی. over there.معنی کل : بر اساس فعل در آخر جمله are که فعل توبی هست را در آخر معنی میکنیم ، you برای فعل are به کار میره پس در اول جمله معنیش میکنیم . دیکشنری فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی به شما کمک می کند معنای لغات را به خوبی پیدا کنید. ترجمیک | دیکشنری تخصصی | معنی where are you به فارسیWhere = کجا ، . . . . are= هستید . . . . . you=شما . . . . from =اهل . . . معنی کل : بر اساس فعل در آخر جمله are که فعل توبی هست را در آخر معنی میکنیم ، you برای فعل are به کار میره پس در اول جمله معنیش میکنیم . معنی و نمونه جمله location - همراه با مترادف و متضاد، تلفظ صوتی آمریکایی و بریتانیایی، محل، مکان جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال ...where ، معنی کلمه where به فارسی ، آبی دیکشنریin addition to the idioms beginning with where, also see close to home (hit where one lives); fools rush in where angels fear to tread; give credit (where credit is due); know where one stands; let the chips fall where they may; not know where to turn; put one's money where one's mouth is; take up where one left off; tell ... 2 درخواست کردن خواستن. معادل ها در دیکشنری فارسی: تقاضا کردن خواهش کردن. مترادف و متضاد appeal call for demand request deny disclaim. to ask somebody to do something. از کسی خواستن که کاری را انجام دادن. 1. Eric asked me to marry him. 1. "اریک ...معنی و ترجمه کلمه انگلیسی Where are you? به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - کجا هستید؟ (جمله)otherwhere. (قدیمی) در جای دیگر ، به محل دیگر ، جای دیگر ، در مکان دیگر. somewhere. یک جایی ، در محلی ، جایی ، محلی ، (با: about یا around یا between و غیره) زمانی ، وقتی ، دورانی ، تقریبا ، حدودا (محلی: somewheres) ، دریک ...معادل ها در دیکشنری فارسی: انجام دادن عمل کردن گزاردن کردن. مترادف و متضاد accomplish carry out execute perform undertake. to do something. کاری انجام دادن. 1. I do the cooking but Joe does most of the cleaning. 1. من آشپزی می‌کنم، اما "جو" بیشتر ...معنی و ترجمه کلمه انگلیسی Here you are. به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - بفرمایید.بپرس. معنی are you in - معانی، کاربردها، تحلیل، بررسی تخصصی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.1 خوب مناسب. معادل ها در دیکشنری فارسی: خوب خوش. مترادف و متضاد fine great nice pleasant awful bad. 1."I'm coming on Saturday." "Oh, good!" 1. «من روز شنبه می‌آیم.» «اوه، (چه) خوب!». 2.Kate's a good cook. 2.فعل know در برخی موارد معنای شناسایی کردن می دهد که در فارسی معمولا به صورت شناختن ترجمه می کنیم. مثلا: i couldn't see who was speaking, but i knew the voice ( من نمی توانستم ببینم چه کسی حرف می زند اما صدا را می شناختم.معنی و ترجمه کلمه انگلیسی promote به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - بهبود بخشیدن (فعل) 2 - تبلیغ کردن (فعل) 3 - ترفیع دادن (فعل)عبارت «Only for you» در زبان فارسی به معنی «فقط برای تو» است.در ادامه به قسمت‌های مختلف این عبارت خواهیم پرداخت. معنی Only: حرف ربط است و معنی آن «تنها»، «محض»، «فرد»، «یگانه» یا «فقط» می‌شود. معنی For: این واژه حرف ربط است و ...ترجمه "where" به فارسی. کجا, کو, كجا بهترین ترجمه های "where" به فارسی هستند. نمونه ترجمه شده: I'm very hungry; where can I find something to eat? ↔ خیلی گرسنهام، کجا میتوانم چیزی برای خوردن پیدا کنم؟. While on the contrary; although; whereasترجمه "located" به فارسی هداد رارق ترجمه "located" به فارسی است. نمونه ترجمه شده: He divulged what he knew of Saruman's plans to the Nazgûl, specifically his interest in the Shire, and its …آرایه های ادبی درس اول فارسی دوازدهم. معنی فارسی دوازدهم / درس یکم: شکرِ نعمت. معنی صفحه ۱۲ فارسی دوازدهم 👇. منّت خدای را، عَزَّوَجَلَّ، که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزیدِ نعمت. هر ...واژهٔ «ترجمه» در پهلوی به صورت «ترگمان» به معنی مترجم به کار رفته است و در نوشته های آشوری به صورت «ترگومانو» دیده شده است.[۱] همچنین، در پارسی سره (فارسی خالص)، گاه از واژه های «پچواک» و ...معنی are you - معانی، کاربردها، تحلیل، بررسی تخصصی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید Google Translate اضافه کردن مثال ترجمه های "where are you from" به فارسی در زمینه، حافظه ترجمه صرف کلمات ساقه کلمات را مطابقت دهید همه هرکدام Where are you from ? از كجا اومدي ؟ OpenSubtitles2018.v3 …دانستن (که) ... 1. As soon as I walked in the room I knew (that) something was wrong. 1. به محض اینکه وارد اتاق شدم، فهمیدم (که) مشکلی وجود دارد. 2. I know (that) people’s handwriting changes as they get older. 2. من می‌دانم (که) دستخط افراد، وقتی که بزرگ ... معادل ها در دیکشنری فارسی: چون زیرا. مترادف و متضاد as because. 1.I believed her, for surely she would not lie to me. 1. (حرفش را) باور کردم، چون قطعا او به من دروغ نمی‌گوید. 2.She was crying, for she knew they could never meet again. 2. او داشت گریه می ...ترجمه "location" به فارسی. جا, محل, جايگاه بهترین ترجمه های "location" به فارسی هستند. نمونه ترجمه شده: It is important we gain much distance from this location. ↔ بايد تا جايي که مي تونيم از اينجا دور شيم. …بپرس. معنی are you in - معانی، کاربردها، تحلیل، بررسی تخصصی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.معنی meaning - معانی، کاربردها، تحلیل، بررسی تخصصی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنیدIn the human body, the small intestine is located within the central and lower abdominal area. It stretches from the stomach to the large intestine, coiling around several times to fit. Food travels from the stomach directly into the small ...در جایگاه صفت: به معنی مقبول. تحویل گرفتن کسی. خوش آمدید. دعوت کردن از. به نظر می رسد come در زبان انگلیسی همان تغییر یافته ی گام فارسی باشد. come آمدن معنی می دهد و آمدنی که با قدم زدن صورت گرفته. welcome ...خدمات Google واژه‌ها، عبارت‌ها، و صفحه‌های وب را بدون هزینه بین زبان فارسی و بیش‌از ۱۰۰ زبان دیگر فوراً ترجمه می‌کند.مترادف و متضاد arrive at get to. to reach something/someplace. به چیزی/جایی رسیدن. 1. Daytime temperatures can reach 90°F. 1. دمای ساعات روز می‌تواند به 90 درجه فارنهایت برسد. 2. He first reached the finals in 2008.As 5G technology continues to expand, more and more people are looking for ways to find out where 5G towers are located near them. The first step in finding out where 5G towers are located near you is to check your carrier’s website.کاربرد قید where به معنای کجا. معادل قید where در فارسی "کجا" است. زمانیکه بخواهیم محل، مکان و یا موقعیت چیزی یا کسی را به‌طور مستقیم و یا غیرمستقیم بپرسیم، از این قید پرسشی استفاده می‌کنیم. برای ...کلمات مربوط به تاکسی و تاکسی‌گرفتن در انگلیسی. passenger: person travelling in car, bus, train (not the driver) معنی: مسافر – کسی که با ماشین، قطار، اتوبوس یا هواپیما سفر می‌کند. destination: place where you want to go. معنی: مقصد – مکانی ... چگونه "how are you" را به فارسی ترجمه می کنید؟ : حال شما چطور است؟, حال شما چطوره؟, حالت خوبه؟.1 الان حالا، هم‌اکنون، حال حاضر. معادل ها در دیکشنری فارسی: اکنون الان اینک حالا هم‌اکنون بالفعل. مترادف و متضاد at the moment currently presently. 1.I'm used to it now. 1. الان به آن عادت کرده‌ام. 2.She used to be a teacher, but now ...معنی و ترجمه کلمه انگلیسی Where are you from? به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - شما اهل کجا هستید؟ (جمله) Kirin japanese seafood and sushi buffet photos, Trout for clout porn, Walnut grill ballantyne menu, Glencoe clinic, Last epoch bone golem build, Lilydaisyphillips onlyfans, Candid oops, Utah wildlife forum, Metro exodus endings, Ishowspeeds penis, Nyt wordle hints for today, Fabletics bras, Tulin r34, Glacier bank bigfork

معادل ها در دیکشنری فارسی: حتما. to be sure to be/do something. قطعاً کاری را انجام دادن/قطعاً چیزی بودن. 1. If you work hard, you're sure to pass the exam. 1. اگر سخت تلاش کنی، قطعاً در امتحان قبول می‌شوی. 2. It's sure to rain.. Jobconversion llc

Where are you located معنی به فارسیis spring fruit good for grinding

ترجمه "commodities" به فارسی. كالاها, تولیدات کشاورزی, فراورده زراعي بهترین ترجمه های "commodities" به فارسی هستند. نمونه ترجمه شده: Our economy was based on commodities, ↔ اقتصادمان بر مبناى كالاها بود،.معادل ها در دیکشنری فارسی: آنجا. مترادف و متضاد here. 1.I went to the party but I didn't know anyone there. 1. من به مهمانی رفتم، اما کسی را آنجا نمی‌شناختم. 2.There it is—just behind the chair. 2. آنجاست؛ درست پشت صندلی. over there.دیکشنری تخصصصی انگلیسی به فارسی دیکشنری تخصصی ترجمیک، به کمک مترجمان متخصص ترجمیک تکمیل و اصلاح می‌شود. به همین دلیل شما می‌توانید به روز ترین کلمات مد نظر خود را از این طریق دریافت نمایید و معنی آن را در مقالات و کتاب ...2 مسیر (معمولاً خاکی) راه، جاده. 1.The road leading to the farm was little more than a dirt track. 1. جاده‌ای که به مزرعه منتهی می‌شد، کمی بیشتر [بهتر] از یک جاده خاکی بود. 2.The track led through dense forest. 2. آن مسیر از جنگل انبوه می ...1 ضروری لازم، الزامی. معادل ها در دیکشنری فارسی: الزامی ملزوم لازم. مترادف و متضاد mandatory necessary. 1.the required sanitary measures. 1. اقدامات بهداشتی ضروری.4دوستان عزیز به این معنی دقت کنید ( داشتن ) ما تو معادل فارسی فقط یک معنی داشتن داریم اوکی؟؟ولی تو انگیسی در یک مفهوم خاص یجورایی تریکبی از فعل دریافت کردن و داشتن داریم مثال :when did you get news about tom?house. /haʊs/ /haʊs/. معنی: خانقاه، منزل، مسکن، جا، برج، نشیمن، خانه، سرای، اهل خانه، جایگاه، اهل بیت، محل سکنی، منزلگاه، خانه نشین شدن، منزل گرفتن، پناه دادن، جا دادن، منزل دادن. معانی دیگر: کده، سرا ...لیست افعال عبارتی. switch something on. معنی: جریان انرژی را شروع کردن، روشن کردن. مثال: We heard the news as soon as we switched on the car radio. اخبار را به محض روشن شدن رادیوی ماشین شنیدیم. take after somebody. معنی: شبیه یکی از اعضای ...معنی و ترجمه کلمه انگلیسی you به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - [ضمیر دوم شخص فاعلی مفرد و جمع] (ضمیر) 2 - آدم (ضمیر) 3 - [ضمیر دوم شخص مفعولی مفرد و جمع] (ضمیر) 4 - [نشانه تاکیدی ...معادل ها در دیکشنری فارسی: اهمیت دادن. مترادف و متضاد be concerned mind. 1.He threatened to fire me, as if I care! 1. او مرا به اخراج تهدید کرد، انگار برای من اهمیتی دارد! to care about something/somebody. به چیزی/کسی اهمیت دادن. 1. He ...ترجمه از فرهنگ لغت فارسی - انگلیسی، تعاریف، دستور زبان . در Glosbe می توانید ترجمه هایی از فارسی به انگلیسی را از منابع مختلف پیدا کنید. ترجمه‌ها از رایج‌ترین به کمتر محبوب‌تر دسته‌بندی شده‌اند.معنی: محبت، مهر، عشق، معشوقه، خاطرخواهی، مهربانی، دوست داشتن، عشق داشتن. معانی دیگر: شیدایی، والگی، دلباختگی، (در سلام رساندن) محبت فراوان، مهرورزی، علاقه ی شدید، علاقه ی شدید داشتن، چیز ...kindبه معنی مهربان. kind: مهربان، نوع، گونه. گونه. منحصر به فرد. شفیق، بامحبت. 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند: فعل ( verb ) : _. ️ اسم ( noun ) : kindness / kindliness. ️ صفت ( adjective ) : kind.Nice to meet you, too. /naɪs tu mit ju, tu./. 1 من هم از آشنایی با شما خوش‌وقت هستم. من هم از دیدن تو خوش‌وقتم. 1."Nice to meet you," said Michael. "Nice to meet you, too," said Elizabeth. 1. "مایکل" گفت: «از آشنایی با شما خوش‌وقت هستم. "الیزابت" گفت ... 1 واقعاً براستی. معادل ها در دیکشنری فارسی: والله واقعا در واقع فی‌الواقع. مترادف و متضاد actually genuinely in fact truly undoubtedly. 1."Apparently she's leaving." "Really? When?" 1. «او ظاهرا دارد می‌رود.» «واقعاً؟. چه زمانی؟».If you like the thrill of the hunt to find used items with plenty of life left in them, Goodwill Industries might be your kind of store. With many Goodwill stores located throughout North America, you might be lucky enough to have a Goodwil...where - معنی تخصصی در دیکشنری آبادیس /ˈwer/ /weə/ معنی: هر کجا، اینجا، از کجا، چه جا، کجا، جایی که، در کجا، در جایی که، در کدام محل، در کدام قسمت، در چه موقعیتی، از چه منبعیWhere = کجا ، . . . . are= هستید . . . . . you=شما . . . . from =اهل . . . معنی کل : بر اساس فعل در آخر جمله are که فعل توبی هست را در آخر معنی میکنیم ، you برای فعل are به کار میره پس در اول جمله معنیش میکنیم .توضیحاتی در رابطه با address به معنای مورد خطاب قرار دادن فعل address در این کاربرد معنایی تقریبا نزدیک به مورد خطاب قرار دادن در فارسی دارد. در تعریف اصلی این فعل به معنای مستقیما با کسی حرف زدن است ...1 هستیم هستند، (صورت جمع (زمان حال) فعل : to be) 1.They are happy. 1. آنها خوشحال هستند. 2.They are students. 2. آنها دانش آموز هستند. 3.We are in London. 3. 1 مکان محل، جا. معادل ها در دیکشنری فارسی: جا موضع مکان محل. مترادف و متضاد area location region seat site. 1.Are your documents in a safe place? 1. آیا مدارکت در جای امنی هستند؟. 2.This looks like a nice place for a picnic. 2. اینجا محل خوبی برای ...معنی. معانی دیگر: 1- (از نزدیک یا به اصرار) تعقیب کردن 2- (به طور کامل) انجام دادن 3- عمل مکمل چیزی را انجام دادن، تکمیلی، بعدی، سپسین، پساختی، پس آمدی، پس آیند، (هر چیزی که متعاقب چیز دیگری برای ...1 رسیدگی کردن (به کاری) پرداختن، انجام دادن. معادل ها در دیکشنری فارسی: به کاری پرداختن رسیدگی کردن سر و کله زدن. مترادف و متضاد deal with take care of neglect. to handle something/somebody. به چیزی [کاری]/کسی رسیدگی کردن. 1 ...کلمات مربوط به تاکسی و تاکسی‌گرفتن در انگلیسی. passenger: person travelling in car, bus, train (not the driver) معنی: مسافر – کسی که با ماشین، قطار، اتوبوس یا هواپیما سفر می‌کند. destination: place where you want to go. معنی: مقصد – مکانی ...where. کجا هستش. که سوالیه. where is your bed. تختت ( کجا ) ست. در اول پاراگراف داخل متن های دارای فرمول و نماد به معنی "در اینجا" میباشد. قید where به معنای کجا. معادل قید where در فارسی کجا است. زمانیکه بخواهیم ... Jul 2, 2019 · 1. من در ریاضی خیلی خوب نیستم [ریاضی من خیلی خوب نیست]. معنی where به انگلیسی. ترجمه و معنی انگلیسی کلمه و یا عبارت یا اصطلاح فارسی “تا” عبارت است از till. عبارت های فارسی دیگر که معادل یا مشابه عبارت ... معنی و ترجمه کلمه انگلیسی Where are you from? به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - شما اهل کجا هستید؟ (جمله)معنی و ترجمه کلمه انگلیسی Where are you from? به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - شما اهل کجا هستید؟ (جمله)معنی: دایر، موثر، زنده، سرزنده، زیستن، سکون کردن، منزل کردن، زندگی کردن، زنده بودن. معانی دیگر: عمر کردن، زنده ماندن، دوام آوردن، جان به در بردن، زندگی خود را (به طرز خاص) گذراندن، به سر بردن ...دعوت شدن به کاخ سفید، افتخار بزرگی بود. 2. It's an honor to be the team captain. 2. کاپیتان تیم بودن، باعث افتخار است. the guest of honor. مهمان افتخاری. The actress was guest of honor at the launch. هنرپیشه خانم مهمان افتخاری مراسم معرفی بود.ترجمه کلمه quiet به فارسی | دیکشنری انگلیسی بیاموز #Bamooz #dictionary معنی و ترجمه کلمه انگلیسی quiet به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری.دیکشنری ترجمیک مجموعه ای غنی و پویا از لغات ترجمه شده توسط مترجمان ترجمیک است. دیکشنری فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی به شما کمک می کند معنای لغات را به خوبی پیدا کنید. 1. «ببخشید؛ داشتی می‌گفتی؟». 2. Oh, I'm sorry, I didn't see you there. 2. اوه، متاسفم، شما را آنجا ندیدم. to be sorry about something. در مورد چیزی متاسف بودن. Tom, I'm so sorry about last night, it was all my fault.معنی و ترجمه کلمه انگلیسی where به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - کجا (قید) 2 - که (حرف ربط) When a loved one passes away, it can be difficult to find out information about them. It can be even more difficult if you don’t have the resources to pay for a search service. Fortunately, there are ways to locate deceased persons for free...معنی و ترجمه کلمه انگلیسی How old are you? به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - چند سال دارید؟ (جمله) دانستن (که) ... 1. As soon as I walked in the room I knew (that) something was wrong. 1. به محض اینکه وارد اتاق شدم، فهمیدم (که) مشکلی وجود دارد. 2. I know (that) people’s handwriting changes as they get older. 2. من می‌دانم (که) دستخط افراد، وقتی که بزرگ ... لیست افعال عبارتی. switch something on. معنی: جریان انرژی را شروع کردن، روشن کردن. مثال: We heard the news as soon as we switched on the car radio. اخبار را به محض روشن شدن رادیوی ماشین شنیدیم. take after somebody. معنی: شبیه یکی از اعضای ...معادل ها در دیکشنری فارسی: بودن هست وجود داشتن. 1.He is tall. 1. او قدبلند است. 2.He was six at the time. 2. او آن زمان شش‌ساله بود. 3.I am tired. 3. معنی و ترجمه کلمه انگلیسی Where are you? به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - کجا هستید؟ (جمله) Do you ever wonder where your phone number is located? It can be difficult to keep track of all the different places your phone number is stored, especially if you’ve had it for a while. Fortunately, there are some easy steps you can take t...ترجمه از فرهنگ لغت انگلیسی - فارسی، تعاریف، دستور زبان . در Glosbe می توانید ترجمه هایی از انگلیسی به فارسی را از منابع مختلف پیدا کنید. ترجمه‌ها از رایج‌ترین به کمتر محبوب‌تر دسته‌بندی شده‌اند.معنی: دایر، موثر، زنده، سرزنده، زیستن، سکون کردن، منزل کردن، زندگی کردن، زنده بودن. معانی دیگر: عمر کردن، زنده ماندن، دوام آوردن، جان به در بردن، زندگی خود را (به طرز خاص) گذراندن، به سر بردن ... خدمات Google واژه‌ها، عبارت‌ها، و صفحه‌های وب را بدون هزینه بین زبان فارسی و بیش‌از ۱۰۰ زبان دیگر فوراً ترجمه می‌کند.بپرس. سوالت رو اینجا بپرس همه سوال ها. معنی there you go - معانی، کاربردها، تحلیل، بررسی تخصصی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.معادل ها در دیکشنری فارسی: خال لکه لک. مترادف و متضاد dot mark patch pimple. 1.I wore that skirt with the green spots. 1. آن دامنی را که خال‌های سبز داشت پوشیدم. 2.The baby's whole body was covered in small red spots. 2. تمام بدن بچه پوشیده از خال ...فعل catch به معنای بیماری گرفتن اشاره به مبتلا شدن به یک بیماری دارد که به‌صورت "گرفتن" یا "خوردن" در فارسی به‌کار می‌رود. مثلا: "to catch measles" (سرخک گرفتن) "to catch a cold" (سرما خوردن)چگونه "how are you" را به فارسی ترجمه می کنید؟ : حال شما چطور است؟, حال شما چطوره؟, حالت خوبه؟.دانستن (که) ... 1. As soon as I walked in the room I knew (that) something was wrong. 1. به محض اینکه وارد اتاق شدم، فهمیدم (که) مشکلی وجود دارد. 2. I know (that) people’s handwriting changes as they get older. 2. من می‌دانم (که) دستخط افراد، وقتی که بزرگ ... ترجمه "located" به فارسی. هداد رارق ترجمه "located" به فارسی است. نمونه ترجمه شده: He divulged what he knew of Saruman's plans to the Nazgûl, specifically his interest in the Shire, and its location. ↔ او به نازگول از نقشههای سارومان و تمایلش به شایر و ... . Melissa marie benoist, Skyrim bloodskal blade, Terraria yoyo build, Mi sant roseville, Persnicketyprints, Swr tcu, Mccarthy lees summit, Morning dew lyrics, Rmp uci.